Sunday, February 18, 2007

اکبر گنجي در دانشگاه تورنتو:به سمت رویارویی نظامی می رویم

اکبر گنجي در ادامه سخنراني هاي خود در کانادا در جمع ايرانيان و دانشگاهيان تورنتو با تاکيد بر اينکه امروز "هر ايراني آزاده اي احساس خطر مي کند" اظهار داشت: "در واقع مردم ايران و نيروهاي خواهان دمکراسي در ايران ميان دو عامل، يعني دولت ايران و دولت آمريکا گرفتار شده اند. اينها با سياستهايي که اتخاذ کرده اند مي توانند مردم ايران را به نابودي بکشانند".
گنجي در ادامه اين سخنراني گفت: "ممکن است شرايط به گونه اي پيش برود که کشور ما را با شرايط بسيار دشواري روبرو کند و سير حوادث به رويارويي نظامي بکشد".
وي افزود: "صحبت هاي من در اينجا تکرار برخي نگرانيها در مورد وضعيت کشورمان است. وضعيتي که الان گرفتار آن هستيم حداقل سه عامل دارد و از سه موضع مي شود به آن نگاه کرد. يکي از منظر دولت ايالت متحده آمريکا و به دنبال آن جهان غرب، بخش ديگر دولت جمهوري اسلامي ايران و موضع سومي که مي شود درنظر گرفت مردم ايران و نيروهاي خواهان دمکراسي هستند. "
گنجي ادامه داد: "نکته اولي که ما بايد به آن توجه کنيم اين است که هدف سياست چيست؟ يک موضع پدرسالارانه اي وجود دارد که همانطور که در سطح خانواده وجود دارد در سطح دولت هم وجود دارد. اين موضع اين است که يک پدر وظيفه دارد فرزندان اش را به سوي سعادت سوق بدهد. طبعا پدر از سعادت يک ذهنيتي در ذهنش دارد و چون هميشه فرزندان خود را کودک فرض مي کند، خود راموظف مي داند مطابق مدلي که در ذهن دارد،آنها را از سر خيرخواهي به آن موضع هدايت بکند. اين موضع پدرسالارانه به سطح دولت هم نفوذ کرده و براي دولت مسئوليت اخلاقي قائل شده اند؛ دولتي هم که مسئوليت اخلاقي دارد، حيطه نفوذ و اختياراتش بسيار زياد است. "
گنجي اين وضعيت را به ايران تسري داد و چنين نتيحه گرفت: "دولت جمهوري اسلامي ايران هم مطابق ايدئولوژيي که دارد، براي خودش چنين مسئوليتي را قائل است. "
از ديد گنجي: "دولت آمريکا هم همينطور است. آنها هم يک تصويري از آزادي، حقوق بشر و چيزهاي ديگر دارند و مي خواهند منطقه را را به آن سو سوق بدهند. "
به گفته گنجي: "اصل کار اين است که اينها مي گويند ما مدلي داريم و مي خواهيم جامعه و منطقه را به اين طريق سوق بديم به جايي که تشخيص مي دهيم درست است. اين مدل بر اساس مکتب فايده گرائي است. اين مکتب فرض مي کند يک فوائدي وجود دارد و وظيفه ما اين است که فايده و خير و سعادت جمعي را افزايش بدهيم. اين تلقي فايده گرايانه از سياست است. در مقابل اين تلقي ديگري وجود دارد که فايده گرائي منفي است که بر اساس آن ما مسئوليت رساندن ديگران به سعادت را نداريم. دولت چنين مسئوليتي را ندارد. دولتي که براي خودش مسئوليت اخلاقي قائل شود يک کشور ديکتاتوري و جامعه توتاليتر درست مي کند. چون بحث سر اين نيست که مردم چگونه فکر ميکنند، بلکه بر سر اين است که من يک تصويري از سعادت و آرمان و ايده آل دارم که ديگران را به زور و تحميل و ارعاب به آن سو سوق مي دهم که اين پدرسالاري و دولت ديکتاتور درست مي کند. اما تلقي درست از سياست چيز ديگري است. تنها وظيفه ما به عنوان دولت، گروههاي اجتماعي و روشنفکر اين است که از درد و رنج انسان ها بکاهيم و اين درد و رنج در درجه اول مشخص است که چيست. مردم در فقر، بيکاري، بيماري هاي جسمي گرفتار هستند و تمام سياست هاي ما بايد بر اين اساس باشد که اين چيزها را کاهش بدهيم تا افراد بتوانند سطحي از زندگي و الگويي از زندگي ايده آلي را که خودشان درست مي دانند انتخاب و آزادانه دنبال کنند. ما وظيفه نداريم کسي را به به سوي يک فره آرماني سوق بدهيم که اين مي شود توتاليتاريسم. ".
اکبر گنجي اضافه کرد: "نکته بعدي اين است که ما وقتي راجع به انسانها صحبت ميکنيم منظورمان يک انسان انتزاعي و خيالي نيست. تصويري که در ليبراليسم از انسان هست چنين تصويري است. ليبرال ها يک انساني را فرض مي گيرند و راجع به حقوق او صحبت ميکنند؛انساني که اصلا وجود خارجي ندارد. انساني که ما با آن مواجه هستيم همين انسانهايي هستند که پوست و گوشت و خون دارند و روي زمين راه مي روند، ايراني هستند، آمريکائي هستند، من شيعه هستم شما مسيحي هستيد و.. صحبت از همين انسان هاست".
وي بحث خود را چنين ادامه داد: "آن تلقي که کانت بنيانگزارش بود و تا به امروز به عنوان انديشه مدرن ادامه دارد، اين است که همين انساني که روي زمين راه مي رود، غايت في نفسه است. اگر چيزي مقدس است همين است و اين نبايد ابزار و وسيله و خادم يک مفاهيم انتزاعي و سياست هايي که دولت ها وضع ميکنند بشود. هرگونه سياستي که ما اتخاذ مي کنيم بايد معطوف به همين انسانها باشد که غايت هستند و نبايد آنها را وسيله رسيدن به سياست هاي خاصي قرار دهيم".
ديد دولت آمريکا
گنجي آنگاه تاکيد کرد: "آمريکا 4 مسئله با ايران دارد که اولي مسئله هسته اي است، دوم صلح اعراب و اسرائيل، سوم تروريسم و چهارم مسئله حقوق بشر. البته مسئله حقوق بشر به حاشيه رفته و دنياي غرب در برخوردي که با ايران دارد ديگر سخني از حقوق بشر نمي گويد. اصلا اين مسئله حقوق بشر و دمکراسي در گذشته هم که مطرح بوده براي اينها بيشتر هميشه هزينه منافع تجاري اينها بوده. اگر به روابط اروپا با ايران نگاه کنيد مي بينيد اروپا در درجه اول همه چيز را فداي روابط تجاري و منافع اقتصادي خود ميکند. امروز که مسئله هسته اي اضافه شده، ديگر موضوع حقوق بشر به طور کلي فراموش شده و کسي به نقض حقوق بشر در ايران توجهي نمي کند. حال در سه مسئله اي که هست، آمريکا مي گويد ايران به دنبال بمب اتمي است و مخفي کاري مي کند و اگر ايران بمب اتمي بسازد کل منافع جهان غرب به خطر مي افتد و غرب به هر صورتي که شده بايد مانع دستيابي ايران به سلاح هسته اي شود. در مورد تروريسم مي گويند ايران حامي تروريسم است و از گروههاي تروريستي پشتيباني مي کند و به آنها آموزش مي دهد، سلاح مي دهد و گروههاي تروريستي درست ميکند. در مورد مسئله صلح اعراب و اسرائيل هم بحث شان اين است که ايران مانع صلح مي شود. از مسئله آخر اگر نگاه کنيم مي بينيم هيچ طرح صلحي وجود ندارد. دولت بيل کلينتون طرح صلحي داشت و دقيقا مشخص کرده بود که بر اساس آن طرح صلح چطور بايد بين اعراب و اسرائيل صلح شود. منتها طرحي را که کلينتون داشت نه فلسطيني ها پذيرفتند و نه اسرائيلي ها. اما امروز دولت بوش هيچ طرح صلحي ندارد و در واقع اين مسئله اصلا چنان موضوعيتي براي بوش ندارد و آن را دنبال هم نمي کند. بنابراين وقتي گفته مي شود دولت ايران و هر جاي ديگري مانع صلح است بايد پرسيد اين صلح چيست که دولت ايران مانع آن است. وقتي بحث صلح مي شود يکي از حرف هايي که آمريکائي ها مطرح ميکنند اين است که دولت ايران بايد اسرائيل را به رسميت بشناسد. اما اين دولت اسرائيل چي است؟ وقتي ما از دولت سخن مي گوئيم يعني يک مرزهاي جغرافيايي مشخص دارد و در چارچوب آن مرزها حاکميت بلامنازع دارد. خوب اين دولت اسرائيل که آمريکا ميگويد شما به عنوان دولت ايران و فلسطين آن را به رسميت بشناسيد، مرزهايش کجاست؟ اين مرزهاي 1948 است؟ يا 1968 و يا 1973؟ يا دولت کنوني اسرائيل؟ يا آن ديوار هاي بتوني که آريل شارون بين فلسطين و اسرائيل کشيده ؟ بنابراين ميزان زيادي از نقدي که در اين زمينه مطرح مي شودبه خود دولت ايالات متحده وارد است چون طرح صلحي ندارد و تا مشکلات اين منطقه حل نشود، بنيادگرايي در آن رشد خواهد کرد چرا که بهترين بهانه براي بنياد گراها همين مسئله اعراب و اسرائيل است".
به گفته گنجي " بهترين راه حل اين مسئله برقراري يک صلح و تشکيل يک دولت مستقل است" تا: "تمام فلسطيني ها بتوانند به کشور مستقل خودشان بازگردند. اساسا مسئله نابودي اسرائيل وجود ندارد، بحث بر سر نابودي فلسطينيان است که از سرزمين خودرانده و آواره شده اند. اما صورت مسئله به گونه ديگري مطرح مي شود.
نکته بعدي تروريسم است. اين منطقه مشکلاتي دارد که به اين موضوع دامن مي زند و تا مشکلات ريشه اي حل نشود تروريسم همچنان گسترش پيدا خواهد کرد. به طور طبيعي وقتي دولت آمريکا و اسرائيل و هر دولت ديگري در اين منطقه منافع دارد، دولت جمهوري اسلامي ايران هم در اين منطقه منافع دارد. شما اگر از يک موضع سياسي واقع گرا به اين مسئله نگاه کنيد ـ فعلا از موضع شخصي مان به دولت ايران نگاه نکنيم که ما آن را خودکامه و نامشروع مي دانيم - هر دولتي که در ايران سر کار باشد در اين منطقه منافع دارد و نمي توانيد به حکم و فرمان و ايدئولوژي به اين دولت بگوئيد منافع ات را پيگيري نکن. اين دولت به طور طبيعي منافع خود را تعقيب خواهد کرد. نمي شود گفته کشوري که کيلومترها با منطقه خاورميانه فاصله دارد منافع دارد اما اين دولت ندارد. طبيعتا کشورهاي هم مرز ما هم در منطقه منافع دارند و اگر مسائل و مشکلات ريشه اي منطقه حل نشود اين مشکل ادامه خواهد داشت".
گنجي سپس به مسئله هسته اي پرداخت و گفت: "که اگر فرض کنيم آمريکا و اسرائيل درست مي گويند که ايران به دنبال سلاح هسته اي است، خوب الان وضعيت اين منطقه خاورميانه به چه شکلي است؟ ما در منطقه اي هستيم که طبق گزارش آژانس بين المللي انرژي اتمي دولت پاکستان 60 بمب اتمي دارد، دولت هند 50 بمب اتمي دارد و دولت اسرائيل بين 100 تا 200 بمب اتمي دارد. بنابراين با اين وجود هر دولتي در ايران باشد به طور طبيعي به دنبال بمب اتمي خواهد بود. نمي شود همسايگان من داشته باشند من نداشته باشم. اين سياستي دوگانه است. اگر دولت ايران حق ندارد بمب اتمي داشته باشد پس هيچ دولت ديگري هم چنين حقي ندارد. اگر حقي وجود دارد براي همه است و اين مي تواند سياست اخلاقي باشد. بمب اتمي و سلاح هاي شيميايي محيط زيست ما را نابود مي کنند. مطابق گزارش سازمان ملل متحد اين دنيايي که ما در آن زندگي مي کنيم 50 سال ديگر قابل دوام نيست چون بشر به شدت دارد محيط زيست را نابود مي کند. خود دولت هاي آمريکا، چين، روسيه هنوز هم به پيمان کيوتو نپيوسته اند. اين سلاح هاي شيميايي در درجه اول طبيعت و در درجه دوم انسانها را نابود مي کند؛ لذا هر گونه سياستي در خاورميانه بايد با اين نگاه اخلاقي همراه باشد که به جاي اتميزه کردن منطقه به غير اتمي کردن منطقه معطوف شود. تنها راه نجات منطقه همين مسئله است و ما انتخاب ديگري نداريم. يا بايد جنگ و درگيري باشد که تا ابد ادامه خواهد داشت يا اينکه اگر مي خواهيم در منطقه يک زندگي صلح آميز داشته باشيم هيچ امکان ديگري وجود ندارد غير از اينکه اين منطقه را غير اتمي بکنيم. حالا دولت آمريکا مي خواهد مسائل اين منطقه را حل بکند در حاليکه دولت هاي قبلي منطقه استبدادي بودند و دو سال قبل آقاي بلر و بوش خودشان گفتند ما بوديم که تمام دولت هاي منطقه را سر کار آورديم و اين سياست اشتباه بوده ـ که اين حرف اينها درست است ـ ميخواهند با روش هاي ميليتاريستي براي منطقه دمکراسي بياورند و اين نشدني است. اين محل نزاع است. هيچ کشوري با روش هاي نظامي به دمکراسي نرسيده و اينهايي که چنين ايده هايي را دنبال مي کنند معلوم است که از حداقل هاي جامعه شناختي اطلاع ندارند. در جامعه اي که به دمکراسي نياز دارد بايد حداقلي از تساهل و مدارا و تحمل وجود داشته باشد. يعني دمکراسي از پائين ساخته مي شود و به بالا مي رسد. اگر ما در نهاد خانواده، دانشگاه، مدرسه و خيابان و همه جامعه نتوانيم همديگر را تحمل بکنيم ديگر در بالا هم نمي توانيم يک حکومت دمکراتيک بسازيم. حالا اگر در يک جامعه اي چنين فرهنگي وجود نداشته باشد نمي شود با حمله نظامي دمکراسي ايجاد کرد. مثلا در افغانستان و عراق چنين چيزي وجود نداشت و براي همين الان روزانه 100 نفر در عراق کشته مي شوند و اگر آمريکا نيروهايش را از عراق بيرون بکشد ممکن است روزي هزار نفر کشته شوند و حتي عراق به تجزيه کشيده شود. خود ما ايراني ها در 28 سال گذشته چقدر به هم تهمت زديم و حاضر نبوديم کنار هم بنشينيم و حرف همديگر را گوش کنيم و به روي هم اسلحه کشيديم. "
گنجي آنگاه با تاکيد بر اينکه "ما بايد صداي همديگر را گوش و با هم گفتگو کنيم" اضافه کرد: "وجود طبقه متوسط يکي از پيش شرط هاي دمکراسي است. اگر در جامعه اي طبقه متوسط وجود نداشته باشد هيچ دولتي نمي تواند با حمله نظامي به کشور ديگري، طبقه متوسط درست کند. حمله آمريکا به عراق و افغانستان نشان داد که طبقه متوسطي ساخته نشد و همان طبقه متوسطي هم که در عراق بود از بين رفت. يکي ديگر از پيش شرط هاي دمکراسي وجود اقتصاد بازار است. دولت هاي نفتي خاورميانه، دولت هاي نفتي فاسد هستند. الان با وجود اينکه حدود 17 سال از آزاد سازي اقتصادي مي گذرد اما همچنان 85 درصد از اقتصاد ما وابسته به نفت است و اقتصاد ما کاملا دولتي است. اگر اين مشکل اقتصادي را نتوانيد حل کنيد نمي توانيد دمکراسي داشته باشيد. اين مسئله راه حل سياسي ندارد آن وقت شما مي خواهيد راه حل نظامي بدهيد؟ اين ديگر خيلي مضحک است.
با حمله نظامي نمي شود پيش شرط هاي دمکراسي را ايجاد کرد و بدون اين پيش شرط ها هم دمکراسي وجود نخواهد داشت بنابراين حمله به ايران فقط به رشد بنيادگرائي منتهي مي شود همانطور که در افغانستان و عراق مي بينيم. به همين جهت اسلام سازگار با دمکراسي در حاشيه قرار گرفته و اصلا ديده نمي شود و صداي آن کساني که به عنوان روشنفکر ديني سالها تلاش کردند تا قرائتي از اسلام بدهند که با دمکراسي و آزادي و حقوق بشر سازگار باشد، حتي در ايران هم شنيده نمي شود؛الان مريکائي ها از ايراني هايي که در کشورهاي اروپائي و آمريکائي و کانادا زندگي مي کنند آمار بگيرند. اينها همه راديکال شده اند. مسئله شان شده اسرائيل و آمريکا. ايراني ها امروز وقتي عليه آمريکا و اسرائيل برايشان حرف مي زنيم، کف مي زنند. اما وقتي از اسلامي که با دمکراسي سازگار است صحبت مي کنيم و قرائتي از اسلام را که دمکراتيک است ارائه مي دهيم ما را محاکمه مي کنند. "
گنجي آنگاه با ذکر اين نکته که "اين مسئوليت اخلاقي تک تک ما است که در داخل و خارج کشور به صراحت مخالفت خود با حمله نظامي را بيان کنيم" افزود: "فکر نکنيدسکوت چاره کار است و زورمان نمي رسد. به همان حدي که مي شود بيان کرد بايد مطرح شود. هر کس سکوت کند در آن جنايتي که اتفاق خواهد افتاد مسئوليت اخلاقي دارد".
ديد دولت ايران
در ادامه اين سخنراني، گنجي مسادل را از زاويه استدلال هاي دولت ايران براي داشتن توانايي هسته اي نيز مطرح کرد و اظهار داشت: "فرض کنيد همين امروز آمدند در تلويزيون گفتند: ملت ايران ما به شما هديه مي دهيم، ما به بمب اتمي دست يافتيم. خوب حالا اين براي چيست؟ آن کسي که دنبال بمب اتمي مي رود مي خواهد براي خودش يک حفاظت و حاشيه امنيتي درست کند. آيا امروز به دنبال بمب اتمي رفتن براي ما به عنوان دولت ايران و جامعه ايران حاشيه امنيتي درست کرده يا يک شرايط دشوار بين المللي و داخلي؟ ما در خوشبينانه ترين حالت ، شايد 5 سال ديگر به يک بمب 500 کيلويي دست پيدا کنيم. خوب حالا اگر دست پيدا کرديم مي خواهيم آن را به کجا شليک کنيم؟ به هر کجا بزني، 200 تا مي ريزند روي سرت. دنياي سياست که شوخي نيست. البته در ايران هيچ کس حرفي نمي زند. در نيروهاي اصلاح طلب، در بين روشنفکران، در بين نيروهاي ملي مذهبي، جبهه ملي و همه نيروها. اما من مي بينم يک عده آدم بي مسئوليت در خارج در آمريکا و کانادا و جاهاي ديگر، مي گويند بمب اتمي حق ماست و ما نبايد کوتاه بياييم. بله تو که اينجا نشسته اي نبايد هزينه بدهي، هزينه اش را آن ملت بدبختي که در ايران هستند بايد پرداخت کند. اگر قرار باشد بمب بزنند سر آن مردم مي زنند نه شما. و شما اگر اين حرف را مي زني خوب بيا برو دم نطنز بنشين و دفاع کن و بگو حالا بمب اتمي هم حق ماست و اگر آنجا مقاله اي نوشتي من مي فهمم که صداقت داري".
گنجي افزود:"ما در شرايطي قرار گرفته ايم که همه مي بينند سياستهاي غلطي که دولت ايران در پيش گرفته چه پيامدهايي دارد. اصلا سياست اين دولت چه دستاوردي داشته ؟ از اول يکي يکي نگاه کنيد. اول مسئله هولوکاست را نگاه کنيد. هولوکاست يک واقعه تاريخي است که اتفاق افتاده و يهودي ها را کشتند. اين چه ربطي به ما دارد مگر ما کشتيم؟ يهودي ها را اروپائي ها کشتند و اسنادش هم موجود است، اما با اين سياست احمقانه اي که دولت ايران اتخاذ کرده صورت مسئله عوض شده. انگار مسلمان ها و ايراني ها يهودي ها را کشتند. من هر جا مي روم مي پرسند موضع شما چيست؟ من مي گويم مگر ما يهودي ها را کشتيم؟ شما کشتيد و اگر هم قرار باشد کسي پاسخگو باشد شما بايد پاسخگو باشيد. اما دستاورد اين سياست چيست؟ يکي اينکه اجماع جهاني عليه ما شکل گرفت و دوم اينکه ايالت متحده قطعنامه را به مجمع عمومي سازمان ملل برد و تمام کشورها بدان راي مثبت دادند. خوب اين دستاورد سفرهاي خارجي دولت چه شد و اينکه مي گفتند همه دنبال احمدي نژاد هستند؟ چي شد نتيجه پول هايي که به خارجي ها دادند؟ و لايحه فروش نفت مجاني به سوريه و از اين چيزها. پس اين سوريه، ونزوئلا و اينها کجا رفتند و چرا نيامدند به نفع ايران راي بدهند. تنها راي منفي به اين قطعنامه فقط راي دولت ايران بوده".
وي آنگاه با اشاره به واقع کربلا گفت: "الان درماه محرم هستيم. ما شيعيان در مورد واقعه کربلا چه نظري داريم ؟ 72 نفر کشته شدند و 1400 سال است که ما داريم عزاداري مي کنيم. افراد مختلف و حتي کساني که رژيم را هم قبول ندارند در اين عزاداري ها شرکت ميکنند. همين احساس را يهودي ها نسبت به هولوکاست دارند. ما چرا بايد خودمان را درگير چيزي بکنيم که به ما ربطي ندارد؟ و احساسات کساني را جريحه دار مي کنيم که رسانه دارند، قوي هستند و در دنيا نفوذ دارند و مي توانند جو جهاني را بر عليه ايران بشورانند؟. هزينه اين کار را را احمدي نژاد و حکومت ايران نمي دهد، ملت بدبخت ايران بايد بدهند. سياست هاي دولت ايران در منطقه، چه پيامدهايي براي ما دارد؟ الان دوباره نزاع اعراب و اسرائيل تبديل به نزاع اعراب با ايران و نزاع شيعه و سني شده. وقتي دعوا شروع شد دو طرف به پيشينه فرهنگي خودشان بر مي گردند و تمام سنت ها را مرور مي کنند تا ببينند عليه هم چه چيزي دارند تا مطرح کنند. در کنفرانسي هم که اخيرا در قطر برگزار شد و از ايران هم نماينده رفت، تمام جلسه بحث محاکمه شيعيان بود که اين يکي از دستاوردهاي سياست اخير دولت جمهوري اسلامي ايران است که دعواي اعراب و اسرائيل را به دعواي اعراب و ايران و نزاع سني ها با آمريکائي ها و نزاع شيعه و سني تبديل کرده است. يکي ديگر از مشکلاتي که براي ما بوجود آورده اند تحريم اقتصادي است که فقط مردم از آن آسيب مي بينند. در طي 10 سال هم صدام حسين و هم سرهنگ قذافي را تحريک کردند و اين فقط مردم بيچاره عراق و ليبي بودند که به خاطر بي غذايي و بي دارويي تلف شدند. حالا در ايران هم سياست هاي غلطي که دولت ايران – کل ساختار حکومت – در پيش گرفته فقط باعث مي شود مردم صدمه ببينند".
گنجي با نادرست خواندن سياستي که دولت جمهوري اسلامي اتخاذ کرده و تاکيد بر اينکه اين سياست هيچ منفعتي براي ايران ندارد، گفت: "دولت ايران خواهان چنين شرايطي است چون دوام و بقايش را در شرايط بحراني و جنگي و وجود يک دشمن مي بيند. همه چيز شده دشمن. يعني، مطبوعات کي اند؟ پايگاه دشمن، روشنفکران کي اند؟ مزدوران دشمن، تهاجم فرهنگي دشمن، هجمه دشمن، صبح تا شب ما در راديو تلويزيون و سياست دنبال دشمن هستيم. گوجه فرنگي هم الان دشمن است. رسما در تلويزيون گفته شده که مسئله گراني ها به وزارت اطلاعات داده شده تا رسيدگي بکنند. ما تا حالا زور مي زديم که بگوييم اقتصاد راه حل سياسي ندارد و الان برعکس شده و بايد بگوئيم که مسئله سياسي راه حل نظامي امنيتي ندارد. وقتي مي گوئيد گرانيها را وزارت اطلاعات رسيدگي کند يعني چه؟ وزارت اطلاعات کارش امنتي است و مگر مي تواند اين مسئله را حل کند؟ نگاه مان به هر مسئله اي امنيتي شده و حالا ببينيد يک مسئله اقتصادي را تبديل کردند به يک سوژه امنيتي. اين است کشور ما. همه چيز شده بر اساس دشمن تراشي. در پناه اين اقدامات هم يک دشمن فرضي درست کرده اند که اين دشمن فرضي ايالات متحده و اسرائيل است و بقيه هم مزدوران اينها هستند و تحت اين عنوان مي توانند همه را سرکوب کنند. اين دولت نفتي که پول يامفت نفتي را مي گيرد، به ماليات مردم هم محتاج نيست تا بدانها پاسخگو باشد و سياست آن هم سياست باج دهي و باج گيري است. پول مفت نفت را با سياست پوپوليستي به جامعه تزريق ميکند. باج مي دهد و رضايت سياسي را هم باج ميگيرد. بعد يک دستگاه عريض و طويل انتظامي و نظامي درست کرده که مردم و مخالفان را سرکوب کند. پيامد اين وضعيت جنگي، که دولت طالب آن است، سرکوب جامعه مدني در سطح داخلي خواهد بود. در سطح خارجي هم پرچم مبارزه با استکبار را در دست مي گيرند و مي گويند جهان اسلام ما هستيم که در مقابل آمريکا ايستاده ايم".
گنجي در ادامه اين بخش از سخنان خود به وضع نهادهاي مدني در کشور رسيد و گفت: "تمام ان جي او ها و گروههاي مدني را به وزارت کشور احضار کرده و خيلي راحت گفته اند اگر شما ان جي او هستيد که ما نبايد به شما پول بدهيم، پس پولتان را از کجا ميگيريد؟ از خارج؟ ما هم شما را سرکوب ميکنيم و اجازه نمي دهيم با پول خارجي روي پاي خودتان بايستيد. فعلا هم تا اطلاع ثانوي برويد چند تا از اعضاي هيئت امناي مسجد محل را توي گروه تان ببريد و يک نسخه از تمام گزارش ها و صورت جلسات تان را به وزارت کشور و يک نسخه هم به بسيج محل ب دهيد. يعني امروز همه چيزدر ايران با نگاه امنيتي ديده مي شود".
اکبر گنجي در پايان سخنان خود با تاکيد بر حق آزادي فردي، اظهار داشت: "يک زندگي سعادتمندانه، ايدئولوژي ها و سبک هاي زندگي خودش را دارد. اين را مي شود از دو موضع اول شخص و سوم شخص نگاه کرد. از موضع اول شخص اين است که من خودم تشخيص مي دهم که چه چيزي من را سعادتمند ميکند، اما از موضع سوم شخص کس ويا نهاد ديگري به جاي من تصميم مي گيرد و اين ديکتاتوري است؛ چون هر نوع تشخيص و تصميم بايد از موضع اول شخص انجام بگيرد نه سوم شخص. اين فقط دولت نيست بلکه من و شما هم همين کار را مي کنيم. مثلا حجاب بايد با انتخاب اول شخص انجام بگيرد نه سوم شخص و به هيچ کس هم ربط ندارد که کسي با حجاب است يا بي حجاب و همه در مورد نوع پوشش خودشان آزادند. اين سوم شخص هم مي تواندهم مسجد باشد هم کليسا و يا هر نهاد ديگري. امروز در ايران و ايالات متحده آمريکا از موضع سوم شخص براي ما تعيين تکليف ميکنند. مسايل واقعي ملت ايران اين است که هوا آلوده است، تصادفات در جاده ها زياد است ، مسائل واقعي جامعه ما فقر، فحشا، بيکاري ، تورم، اعتياد و... هستند. اما در شرايط امنيتي نظامي و اطلاعاتي که دولت آمريکا و دولت ايران بوجود آورده اند، اين مسائل اصلي ما به حاشيه مي روند. در شرايطي که مسئله اصلي مي شود مرگ و حيات، دمکراسي و آزادي در حاشيه قرار ميگيرد. ما امروز دچار چنين شرايطي هستيم که آن را آمريکا، اسرائيل و ايران باهم ايجاد کرده اند و اگر قرار باشد محکوميتي باشد، هر سه بايد همزمان محکوم شوند. "
منبع: روزآنلاين

No comments: